برندۀ میان، راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است. اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت. راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف). - راه میان بر، راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف). - میان بر زدن راهی،میان بر کردن راهی. (از یادداشت مؤلف). - میان بر کردن، پیمودن فاصله دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه. پیمودن اقصر فاصله. به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن. (از یادداشت مؤلف). - ، مقابل کف بر کردن. بریدن درختی بالاتر از کف زمین. (یادداشت مؤلف). ، هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند، حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیۀ شرفنامه ص 420) : به کم مدت از کار پرداختند میانبر ز پیکر برانداختند. نظامی
برندۀ میان، راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است. اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت. راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف). - راه میان بر، راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف). - میان بر زدن راهی،میان بر کردن راهی. (از یادداشت مؤلف). - میان بر کردن، پیمودن فاصله دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه. پیمودن اقصر فاصله. به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن. (از یادداشت مؤلف). - ، مقابل کف بر کردن. بریدن درختی بالاتر از کف زمین. (یادداشت مؤلف). ، هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند، حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیۀ شرفنامه ص 420) : به کم مدت از کار پرداختند میانبر ز پیکر برانداختند. نظامی
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن، واقع در 15هزارگزی صومعه سرا. با 147 تن سکنه. آب آن از نهر و استخر و راه آن مالرو است. نصف اهالی در تابستان ییلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن، واقع در 15هزارگزی صومعه سرا. با 147 تن سکنه. آب آن از نهر و استخر و راه آن مالرو است. نصف اهالی در تابستان ییلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام محلی از دهستان ولدبیگی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 180 تن سکنه دارد که از طایفۀ ولدبیگی هستند و در زمستانها به گرمسیر و دهستانهای سرقلعه می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام محلی از دهستان ولدبیگی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 180 تن سکنه دارد که از طایفۀ ولدبیگی هستند و در زمستانها به گرمسیر و دهستانهای سرقلعه می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)